نقطه سرخط



نمیدونم کجا راه رو دارم اشتباه میرم ، هرکاری رو که شروع می کنم به اون موفقیت که می خوام نمیتونم برسم . تو سرم پر از فکره پر از ایده هر روز با خودم افکارم رو ورق میزنم ، انقدر افکارم زیاد شده که حس می کنم گاهی اوقات تو بین این همه افکار گم میشم .

وای خدای من یه زمانی بود تعداد اشتباهات و شکست هام خیلی نبود اما طی این یکساله گذشته اندازه کل عمرم اشتباه کردم ، جالب اینجاست میدونم هنوز دارم اشتباه می کنم اما بازم دارم ادامه میدم . 

خیلی وقته که حس زندگی از ذهنم رفته ، دارم فقط روزهام رو به سر می کنم تا یه روزی برسه که بمیرم ، یاد شعر گوگوش میافتم که برای مرداب می خوند ، رودی که دلش می خواست دریا بشه اما اخرش تبدیل به یه مرداب شد تا آخر مرد ، خیلی دلم گرفته .

از دست خودم ناراحتم اشتباهات عجیب غریب ، شکست های پشت سر هم کاشکی یه اتفاقی میافتاد ، یه انگیزه ای میدیدم تو زندگیم ، یه نور میدیدم . ای بابا دیگه اون کور سوی امیدم از بین رفت خیلی دلم گرفته که دارم همه اینها رو اینجا می نویسم . کاشکی همه این ها یه خواب باشه واقعا این جایگاهی نبود که خدا به من قولش رو داده بود . 

از دست خدا هم کم کم دارم ناراحت میشم کاشکی می شد مثل همیشه یه نقطه میذاشتم از سر خط شروع می کردم اما متاسفانه انگار دیگه خودکارم جوهر نداره . 

نقطه سرخط



آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

moderndressroom حامیان دانشجویی دفتر خاطرات شهداء استاد حسین بغدادی دانلودستان هر چی که بخوای گروه آموزشی راه دانشگاه آرامش به خانه بر می گردم ......... نوزاد من